آرزوها
آرزوها



ظهر بخیر

امروز وقتی این داستان زیبا رو خوندم ، مو بر بدنم سیخ شد ، تا حالا همینطور دارم به این فکر میکنم که

مهربونی و کمک به دیگران چقدر می تونه دگرگون کننده و اثر گذار باشه

....

« تقدیم به یه بانوی گل ، پروانه ی عزیز و دوست داشتنی »

 

لوئیس لاوس در سال 1921 میلادی رئیس زندان سینگ شد . در آن زمان زندانیان خیلی خشن بودند

ولی 20 سال بعد ، زمانی كه لاوس بازنشسته شد ، آن زندان به مؤسسه ای

بشر دوستانه بدل شده بود . كسانی كه وضعیت آنجا را بررسی كردند

امتیاز بهبود وضع را به لاوس دادند ، ولی وقتی كه از او دربارۀ آن دگرگونی پرسیدند ، او گفت :

« من همه ی آن را مدیون همسرم كاترین هستم كه خارج از زندان به خاک سپرده شده است . »

وقتی كه لوئیس لاوس رئیس زندان شد ، كاترین مادر جوانی بود كه سه فرزند كوچك داشت .

همه به او هشدار دادند كه مبادا پایش را داخل زندان بگذارد ، ولی آن حرفها مانع او نشد .

زمانی كه نخستین مسابقۀ بسكتبال انجام می گرفت او نیز به تماشا رفت . كاترین با سه بچۀ زیبایش

داخل ورزشگاه شد و با سایر زندانیان بر روی سكو نشست .

كاترین اصرار داشت كه با آنان و سوابقشان آشنا شود . او دریافت كه یكی از محكومان قاتلی نابیناست .

كاترین به دیدارش رفت و از او پرسید : « آیا الفبای ویژه ی نابینایان را بلدی ؟ »

زندانی پرسید : « الفبای نابینایان دیگر چیست ؟ » و كاترین به او آموخت چگونه آن الفبا را بخواند .

كاترین ، مدتی بعد ، فرد كر و لالی را در زندان پیدا كرد . او به مدرسه رفت تا چگونگی زبان علامات را بیاموزد .

بسیاری می گفتند كاترین لاوس جسم عیسی مسیح (ع) است كه از 1921 تا 1937 به سینگ سینگ آمده است .

كاترین مدتی بعد در یك حادثۀ اتومبیل كشته شد ...

روز بعد لوئیس لاوس در محل كارش حاضر نشد ، از این رو معاون زندان جای او را گرفت .

به تقریب در لحظه ای به نظر می رسید كه اشكالی در كار زندان وجود دارد .

روز بعد جسد كاترین را در خانه اش واقع در یك كیلومتری دورتر از زندان ، درون تابوت قرار دادند .

وقتی كه معاون زندان بازدید روزانه اش را شروع كرد

از دیدن شمار فراوان جنایتكاران خشن كه مانند گله ای از حیوانات در مقابل درب اصلی

منتظر ایستاده بودند ، تكان خورد . او می دانست آنان كاترین را دوست دارند .

وی برگشت ، در مقابل آنان ایستاد و گفت :

« بسیار خب آقایان ، می توانید بروید ولی شب حتماً برگردید ! »

سپس در بزرگ زندان را باز كرد و خیل عظیم مردان خبیث و جانی ، بدون محافظ

یک كیلو متر راه را پیاده رفتند تا در صف بایستند و برای آخرین بار به كاترین لاوس ادای احترام كنند .

شب همگی آنان به زندان برگشتند . همه ی آنان !!!

...

« تیم كیمل »



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نگارش در سه شنبه 7 اسفند 1387برچسب:, ساعت 12:49 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar